» ادامه مطلب
عکس و مشخصات 6 زن مامور نیروی انتظامی در حال دستگیری مردم
واقعا اینها چه جور مادرانی هستند؟ اگر دختر کوچکت تو را باتوم به دست در حال چنین وحشیگری ببیند چه حالی پیدا میکند؟
درخواست از هموطنان برای همیاری در شناسایی قاتل ترانه موسوی
ترانه موسوی ، یكی از شهدای كودتای ۲۲ خرداد و یكی از قربانیهای تجاوز جنسی است كه در فاصلهی زمانی ۷ تیر ۱۳۸۸ تا ۲۴ تیر ۱۳۸۸ به قتل رسیده و جسد سوختهاش ، در حومهی قزوین پیدا شد .
در روزهای پس از كودتای ۲۲ خرداد ، خبری
منتشر شد مبنی بر اینكه یكی از بسیجیان جداشده از بسیج ، به كمیتهی
پیگیری وضعیت آسیبدیدگان حوادث پس از انتخابات در حزب اعتماد ملی ، گفته
است كه ناصر آسیابانی ، یكی از نیروهای فرهنگی انصار حزبالله ، قاتل ترانه
موسوی است .
از عموم هموطنان درخواست میشود درصورت داشتن هرگونه اطلاعاتی از این فرد ، به این وبلاگ ارسال نمایند .
اطلاعات فعلی :
نام : ناصر آسیابانی
تاريخ تولد :۴ دی ۱۳۶۶
مكان سكونت : شهر تهران
رشتهی تحصیلی : مهندسی اقتصاد كشاورزی ، دانشگاه تهران
پست الكترونیكی : naser_asiabani@yahoo.com
در اينترنت : ولایت نور - ذهن آشفتهی عارف ۱ - شبكهی اجتماعی - كشفالیقین - ذهن آشفتهی عارف ۲ - مقالهها - صفحهی شخصی در فیسبوک
پس از انتشار این مطلب در اینترنت ، وی با تغییر تصویر Profile خود ، تا کنون ۴
مرتبه نام کاربریاش در فیسبوک را که به نام واقعی او بوده است ، تغییر
داده است ( ابتدا به " سکوت شب " ، سپس " سکوت روز " ، سپس " سکوت فردا " و
در آخرین مرتبه ، به " سکوت شب " تغییر داده است . دوستان او را اینجا ببینید .
ترانه موسوی ، یکی از شهدای کودتای ۲۲ خرداد و از قربانیان تجاوز جنسی است .
او متولد سال ۱۳۶۰ است و در تقاطع میرداماد و شریعتی کلاس آرایشگری داشت. وي داراي مدرک کارشناسي در رشتهي مديريت بازرگاني از دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز بوده و به عنوان کارمند بازرگانی یک شرکت معتبر لوازم آرایشی و بهداشتی و اعطای نمایندگی به سالن های آرایشي ، فعالیت میکرده است. به گفتهي دوستان ترانه ، او به مطالعهي کتابهایی در حوزههای ادیان و عرفان علاقه بسیاری داشته است .
او در روز ۷ تير ۱۳۸۸ ، ماشین خود را در یکی از خیابانهای فرعی بین حسینیهي ارشاد و خيابان میرداماد در تهران ، پارک کرده و در تماسی تلفنی با یکی از دوستان خود ، قرار گذاشته بود قبل از رفتن به آموزشگاه ، به مسجد قبا - محل تجمع معترضان به دولت كودتاي محمود احمدينژاد - رفته و آنجا همديگر را ملاقات كنند . او مانتوي سبز به تن و شالي سبز به سر داشته است . هنگامی که دوست ترانه به محل قرارشان ميرسد ، مشاهده كرده كه او دستگیر شده است . ترانه موسوی در محل بازداشت موقتش که ساختمانی در نزدیکی خيابان پاسداران بوده است ، شماره تلفن خود را به ديگر دستگیرشدگان داده و از آنان میخواهد در صورت آزادي شان ، با خانوادهاش تماس بگیرند و دستگیری او را به آنها اطلاع دهند .
يکی از شاهدان عینی گفته است : نیروهای ضد شورش و لباسشحصی ، من و تعدادی از دستگیرشدگان را سوار بر ونهایی ، به ساختمانی در اطراف میدان نوبنیاد بردند و به آزار جسمی و روحی ما پرداختند . برخی از دستگیرشدگان را در همان بعد از ظهر به زندان اوين منتقل کردند اما من و بقیه را آزاد کردند . ترانه در میان ما بود . او دختری زیبا ، خوشاندام و شیکپوش بود و بازجوییاش از همه بیشتر طول کشید . چشمهایش سبز بود. نیروهای لباسشخصی ، ترانه را همانجا نگه داشتند و حتا به او اجازه ندادند تا با مادرش تماس بگیرد . »
پس از حدود سه هفته که خانوادهاش از وی بیخبر بودند ، افرادی ناشناس در تماس تلفنی به مادر ترانه گفتند : دخترش در بیمارستان امام خمینی کرج بستری است . آنها دلیل بستری بودن وی در بیمارستان را تصادف در حومهي خیابان شریعتی و پارگی رحم و مقعد عنوان کردند . همچنین تأکید کردند بستریشدن ترانه به تجمع مسجد قبا بیارتباط است . سپس گفتند ترانه مشکل ناموسی داشته است و به همین دلیل میخواسته با شلنگ سرم ، خود را حلقآویز کند . در پی این تماس تلفنی ، خانواده ترانه موسوی به آن بیمارستان مراجعه کردند اما نتوانستند او را بیابند . مسئولان بیمارستان گفتند شخصی با این نام در این بیمارستان بستری نیست. اما یکی از کارکنان بیمارستان به آنها گفت لباس شخصیها خانمی با مشخصات ظاهری ترانه را در حالی که بیهوش بود به بیمارستان آوردند و در همان حالت بیهوش او را برگرداندند. پدر ترانه موسوی که بیماری قلبی دارد ، در پی بیاطلاعی از ترانه که تنها فرزندش بوده است ، در خانه بستری و در تاريخ ۴ يا ۵ مرداد ، فوت كرد . به دنبال پيگيريهاي خانوادهي ترانه موسوي براي يافتن دخترشان ، ادارهي آگاهي و ماموراني که پيگيري پروندهي ترانه موسوي را به عهده گرفته اند ، از آنها خواسته اند كه به هيچ عنوان اعلام نکنند که او در تجمع ۷ تير ۱۳۸۸ بازداشت شده است و به آنها گفتهاند که دخترشان به علت مشکلات اخلاقي بازداشت شده و هيچ ارتباطي با اين تجمع ندارد . مادر ترانه موسوي ميگويد مسوولان بيمارستان امام خميني کرج ، موضوع بستريشدن وي را تکذيب ميکنند اما کارکنان و برخي از پرستاران ، موضوع را تاييد کرده اند و ميگويند دختري با مشخصات وي و با مشکل پارگي رحم و مقعد ، براي مدتي در آنجا بستري بوده و در حالي که بيهوش بوده از آن جا منتقل شده است .
دوستان ترانه موسوي ، گفته اند كه خانوادهي وي ، از يافتن جنازهي سوختهي ترانه در حومهي قزوين خبردادهاند . روز ۲۴ تير ۱۳۸۸ ، خانوادهي او ، خبر پيداشدن پيكر سوختهي او را در حوالي قزوين ، دريافت كردند . خانوادهي ترانه ، از بازگويي مكان و زمان تشييع جنازه خودداري كردند و گفتند نميتوانند توضيحات بيشتري دهند. پس از پيگيريها و تماسهاي مكرر دوستان ترانه با منزل وي ، خانواده موسوي از آنان خواستند كه ديگر تماس نگيرند و در برابر سخن يكي از دوستان ترانه كه گفته بود خانوادهي او بايد نوع مرگاش را به جامعه اطلاع دهند و به رسانه ها بگويند كه ترانه دستگير شده و پس از دستگيري به اين سرنوشت دچار شده است ، گفته اند كه ما صلاح كار خود را بهتر از شما ميدانيم و نميخواهيم در تشييع جنازهاش كسي حضور داشته باشد .
پيكر ترانه موسوي ، در روستاي وازيوار از توابع چمستان در استان مازندران ، آرام گرفته است .
او به ما ميانديشد . براي او چه كرده ايم ؟
ترانه موسوی ، یکی از شهدای کودتای ۲۲ خرداد و از قربانیان تجاوز جنسی است .
او متولد سال ۱۳۶۰ است و در تقاطع میرداماد و شریعتی کلاس آرایشگری داشت. وي داراي مدرک کارشناسي در رشتهي مديريت بازرگاني از دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز بوده و به عنوان کارمند بازرگانی یک شرکت معتبر لوازم آرایشی و بهداشتی و اعطای نمایندگی به سالن های آرایشي ، فعالیت میکرده است. به گفتهي دوستان ترانه ، او به مطالعهي کتابهایی در حوزههای ادیان و عرفان علاقه بسیاری داشته است .
او در روز ۷ تير ۱۳۸۸ ، ماشین خود را در یکی از خیابانهای فرعی بین حسینیهي ارشاد و خيابان میرداماد در تهران ، پارک کرده و در تماسی تلفنی با یکی از دوستان خود ، قرار گذاشته بود قبل از رفتن به آموزشگاه ، به مسجد قبا - محل تجمع معترضان به دولت كودتاي محمود احمدينژاد - رفته و آنجا همديگر را ملاقات كنند . او مانتوي سبز به تن و شالي سبز به سر داشته است . هنگامی که دوست ترانه به محل قرارشان ميرسد ، مشاهده كرده كه او دستگیر شده است . ترانه موسوی در محل بازداشت موقتش که ساختمانی در نزدیکی خيابان پاسداران بوده است ، شماره تلفن خود را به ديگر دستگیرشدگان داده و از آنان میخواهد در صورت آزادي شان ، با خانوادهاش تماس بگیرند و دستگیری او را به آنها اطلاع دهند .
يکی از شاهدان عینی گفته است : نیروهای ضد شورش و لباسشحصی ، من و تعدادی از دستگیرشدگان را سوار بر ونهایی ، به ساختمانی در اطراف میدان نوبنیاد بردند و به آزار جسمی و روحی ما پرداختند . برخی از دستگیرشدگان را در همان بعد از ظهر به زندان اوين منتقل کردند اما من و بقیه را آزاد کردند . ترانه در میان ما بود . او دختری زیبا ، خوشاندام و شیکپوش بود و بازجوییاش از همه بیشتر طول کشید . چشمهایش سبز بود. نیروهای لباسشخصی ، ترانه را همانجا نگه داشتند و حتا به او اجازه ندادند تا با مادرش تماس بگیرد . »
پس از حدود سه هفته که خانوادهاش از وی بیخبر بودند ، افرادی ناشناس در تماس تلفنی به مادر ترانه گفتند : دخترش در بیمارستان امام خمینی کرج بستری است . آنها دلیل بستری بودن وی در بیمارستان را تصادف در حومهي خیابان شریعتی و پارگی رحم و مقعد عنوان کردند . همچنین تأکید کردند بستریشدن ترانه به تجمع مسجد قبا بیارتباط است . سپس گفتند ترانه مشکل ناموسی داشته است و به همین دلیل میخواسته با شلنگ سرم ، خود را حلقآویز کند . در پی این تماس تلفنی ، خانواده ترانه موسوی به آن بیمارستان مراجعه کردند اما نتوانستند او را بیابند . مسئولان بیمارستان گفتند شخصی با این نام در این بیمارستان بستری نیست. اما یکی از کارکنان بیمارستان به آنها گفت لباس شخصیها خانمی با مشخصات ظاهری ترانه را در حالی که بیهوش بود به بیمارستان آوردند و در همان حالت بیهوش او را برگرداندند. پدر ترانه موسوی که بیماری قلبی دارد ، در پی بیاطلاعی از ترانه که تنها فرزندش بوده است ، در خانه بستری و در تاريخ ۴ يا ۵ مرداد ، فوت كرد . به دنبال پيگيريهاي خانوادهي ترانه موسوي براي يافتن دخترشان ، ادارهي آگاهي و ماموراني که پيگيري پروندهي ترانه موسوي را به عهده گرفته اند ، از آنها خواسته اند كه به هيچ عنوان اعلام نکنند که او در تجمع ۷ تير ۱۳۸۸ بازداشت شده است و به آنها گفتهاند که دخترشان به علت مشکلات اخلاقي بازداشت شده و هيچ ارتباطي با اين تجمع ندارد . مادر ترانه موسوي ميگويد مسوولان بيمارستان امام خميني کرج ، موضوع بستريشدن وي را تکذيب ميکنند اما کارکنان و برخي از پرستاران ، موضوع را تاييد کرده اند و ميگويند دختري با مشخصات وي و با مشکل پارگي رحم و مقعد ، براي مدتي در آنجا بستري بوده و در حالي که بيهوش بوده از آن جا منتقل شده است .
دوستان ترانه موسوي ، گفته اند كه خانوادهي وي ، از يافتن جنازهي سوختهي ترانه در حومهي قزوين خبردادهاند . روز ۲۴ تير ۱۳۸۸ ، خانوادهي او ، خبر پيداشدن پيكر سوختهي او را در حوالي قزوين ، دريافت كردند . خانوادهي ترانه ، از بازگويي مكان و زمان تشييع جنازه خودداري كردند و گفتند نميتوانند توضيحات بيشتري دهند. پس از پيگيريها و تماسهاي مكرر دوستان ترانه با منزل وي ، خانواده موسوي از آنان خواستند كه ديگر تماس نگيرند و در برابر سخن يكي از دوستان ترانه كه گفته بود خانوادهي او بايد نوع مرگاش را به جامعه اطلاع دهند و به رسانه ها بگويند كه ترانه دستگير شده و پس از دستگيري به اين سرنوشت دچار شده است ، گفته اند كه ما صلاح كار خود را بهتر از شما ميدانيم و نميخواهيم در تشييع جنازهاش كسي حضور داشته باشد .
نام ناصر آسياباني به عنوان قاتل احتمالي او منتشر شده است .
پيكر ترانه موسوي ، در روستاي وازيوار از توابع چمستان در استان مازندران ، آرام گرفته است .
او به ما ميانديشد . براي او چه كرده ايم ؟
شناسایی ۱ مزدور
( اعتراضها به حکومت دیکتاتوری در ایران - ۱۳۸۸/۱۰/۶ )
نام : قاسم جعفری
نشانی محل سکونت : تهران - خیابان قزوین - دوراهی قپان - روبروی دبیرستان دخترانه مکتب الحرار
توضیح : وی از نیروهای سرکوبگر سپاه پاسداران بوده و عضو پایگاه بسیج مسجد صاحب الامر ( جنب مرکز تلفن سید الشهدا ) میباشد .
شوهرم صداهاي ناله وزجه و شكنجه ميشنيد,ماموران او را كشتند ...اوتنها يك كارگرساده بود
آنچه در زیر می خوانید عین نوشته ای است که به شرح و افشاي يك جنايت پنهان كه از
زبان زني دردمند بيان گرديده و نقض وحشيانه حقوق انسانها را بيان ميدارد:
سلام
شوهر من حجت نهاوندی کارگر ساده ساختمانی بود و پس از مدتها بیکاری از ۶ ماه پیش برای کار در یک کار ساختمانی در سرخه حصار تهران با دوستش ووریا که کرد سنّی بود رفتند . چون کار مال یک پادگان ارتش بود پول خوبی میدادند و ماهی ۱ بار مرخصی میآمد ولی کارشان سخت بود و باید ساعتها زیر زمین کار میکردند . بارها از صدای ناله و گریه و شکنجه حرف میزد و اینکه آنجا خیلی مشکوک و مثل یک زندان است و برای رفت و آمد خیلی سخت میگیرند چون سواد خیلی کمی داشت و ساده بود بارها به شوهرم گفتم سرت را بنداز پایین و کار کن به این کارها کاری نداشته باش ممکن است اخراجت کنند . ما ساکن اسلامشهر بودیم . ۲ ماه پیش که برای مرخصی آمد شبانه مامورین زیادی ریختند و حجت را دستگیر کردند و از شوهرم خبری نداشتیم . پدر و مادرش خیلی پیر هستند و ناتوان و حجت همیشه برای آنها هم پول میفرستاد . بعد از تعطیلات ۴ نفر از کلانتری آمدند به خانه ما که شوهرت و دوستش به جرم جاسوسی اعدام شدند و تهدید کردند که اگر حرفی بزنید به خودت و فرزند شیرخوارت هم رحم نمیکنیم . شوهر من حتی سواد درست خواندن و نوشتن هم نداشت و شبانه روز جز کارگری ساختمانی و کار برای نظافت خانه مردم یا قالیشویی کاری بلد نبود . حتی جای قبرش را هم به من نگفتند . از این ظالمانه و بیشرمانه تر اینکه ۲ بار به منزل ما ریختند و به من بی پناه عزادار با لباس پلیس تجاوز کردند . به صاحب خانه هم ۳ ماه هست کرایه نپرداختیم و دیگر تاب و توانی برای من نمانده است . تصمیم گرفتم به زندگی خودم و فرزندم خاتمه دهم چون هیچ پناهی نداریم .حجت همیشه سخت کار میکرد و میخواست پسرمان باهوش و باسواد شود ولی این آرزو را با او به زیر خاک کردند . ما هم به او میپیوندیم .
سمیه اکبری تکیه
لازم به ذکر است خبر اعدام حجت نهاوندی در تاریخ 11 فروردین 90 انتشار یافت
خاک کردن ۵ نفر در بیابانگزارش دریافتی:ساعت ۴ صبح روز دوشنبه اول فروردین ۹۰۵ نفر را آوردند و دار زدند که جرم همگی ایشان جاسوسی برای اسرائیل و اقدام علیه امنیت ملی بود . ۲ تا از اینها کارت عکس قدیمی داشتند که متعلق به سال ۶۰ شمسی بود و زن و شوهر بودند و زن گوش چپ نداشت انگار در گذشته به طور کامل بریده بودند . زبان این زن و شوهر را هم بصورت نیمه بریده بودند به نحوی که قادر به هیچ کلامی نبودند . یک زن و ۲ مرد دیگر کارت عکس نداشتند . تمامی اینها پر از جای زخم و کبودی بودند . پرونده را با خودشان آوردند و پس از خاک کردن این ۵ نفر در بیابانی در جاده قم با خود بردند بر اساس مندرجات پرونده و حکم ارسالی به اجرای احکام که از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران صادر شده بود اسامی آنها به این شرح بود :حجت نهاوندی فرزند محمد حدوداً ۳۸ سالهزهرا اسماعیلی فرزند جانعلی حدوداً ۳۰ سالهآدیوا میرزا سلیمان کلیمی فرزند یعقوب بر اساس کارتکس ۵۵ سالهوریا احمدی فرزند ایرج حدوداً ۲۵ سالهواروژان پطروسیان فرزند روبیک بر اساس کارتکس ۶۰ سالهعلیرغم روش معمول ، پزشکی قانونی در آن روز برای گواهی فوت حاضر نشد .
...
سلام
شوهر من حجت نهاوندی کارگر ساده ساختمانی بود و پس از مدتها بیکاری از ۶ ماه پیش برای کار در یک کار ساختمانی در سرخه حصار تهران با دوستش ووریا که کرد سنّی بود رفتند . چون کار مال یک پادگان ارتش بود پول خوبی میدادند و ماهی ۱ بار مرخصی میآمد ولی کارشان سخت بود و باید ساعتها زیر زمین کار میکردند . بارها از صدای ناله و گریه و شکنجه حرف میزد و اینکه آنجا خیلی مشکوک و مثل یک زندان است و برای رفت و آمد خیلی سخت میگیرند چون سواد خیلی کمی داشت و ساده بود بارها به شوهرم گفتم سرت را بنداز پایین و کار کن به این کارها کاری نداشته باش ممکن است اخراجت کنند . ما ساکن اسلامشهر بودیم . ۲ ماه پیش که برای مرخصی آمد شبانه مامورین زیادی ریختند و حجت را دستگیر کردند و از شوهرم خبری نداشتیم . پدر و مادرش خیلی پیر هستند و ناتوان و حجت همیشه برای آنها هم پول میفرستاد . بعد از تعطیلات ۴ نفر از کلانتری آمدند به خانه ما که شوهرت و دوستش به جرم جاسوسی اعدام شدند و تهدید کردند که اگر حرفی بزنید به خودت و فرزند شیرخوارت هم رحم نمیکنیم . شوهر من حتی سواد درست خواندن و نوشتن هم نداشت و شبانه روز جز کارگری ساختمانی و کار برای نظافت خانه مردم یا قالیشویی کاری بلد نبود . حتی جای قبرش را هم به من نگفتند . از این ظالمانه و بیشرمانه تر اینکه ۲ بار به منزل ما ریختند و به من بی پناه عزادار با لباس پلیس تجاوز کردند . به صاحب خانه هم ۳ ماه هست کرایه نپرداختیم و دیگر تاب و توانی برای من نمانده است . تصمیم گرفتم به زندگی خودم و فرزندم خاتمه دهم چون هیچ پناهی نداریم .حجت همیشه سخت کار میکرد و میخواست پسرمان باهوش و باسواد شود ولی این آرزو را با او به زیر خاک کردند . ما هم به او میپیوندیم .
سمیه اکبری تکیه
لازم به ذکر است خبر اعدام حجت نهاوندی در تاریخ 11 فروردین 90 انتشار یافت
خاک کردن ۵ نفر در بیابانگزارش دریافتی:ساعت ۴ صبح روز دوشنبه اول فروردین ۹۰۵ نفر را آوردند و دار زدند که جرم همگی ایشان جاسوسی برای اسرائیل و اقدام علیه امنیت ملی بود . ۲ تا از اینها کارت عکس قدیمی داشتند که متعلق به سال ۶۰ شمسی بود و زن و شوهر بودند و زن گوش چپ نداشت انگار در گذشته به طور کامل بریده بودند . زبان این زن و شوهر را هم بصورت نیمه بریده بودند به نحوی که قادر به هیچ کلامی نبودند . یک زن و ۲ مرد دیگر کارت عکس نداشتند . تمامی اینها پر از جای زخم و کبودی بودند . پرونده را با خودشان آوردند و پس از خاک کردن این ۵ نفر در بیابانی در جاده قم با خود بردند بر اساس مندرجات پرونده و حکم ارسالی به اجرای احکام که از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران صادر شده بود اسامی آنها به این شرح بود :حجت نهاوندی فرزند محمد حدوداً ۳۸ سالهزهرا اسماعیلی فرزند جانعلی حدوداً ۳۰ سالهآدیوا میرزا سلیمان کلیمی فرزند یعقوب بر اساس کارتکس ۵۵ سالهوریا احمدی فرزند ایرج حدوداً ۲۵ سالهواروژان پطروسیان فرزند روبیک بر اساس کارتکس ۶۰ سالهعلیرغم روش معمول ، پزشکی قانونی در آن روز برای گواهی فوت حاضر نشد .
...
مزدور عزيز الله رجب زاده ،متهم شماره 2 در پرونده كهريزك
آشنايي با مزدور عزيز الله رجب زاده ،متهم شماره 2 در پرونده كهريزك
نام : عزیزالله رجبزاده
نام پدر : سلمان
شماره شناسنامه : ۱۰۱۵
محل تولد : تهران
مسئولیتهای پیشین : فرمانده یگان ویژه پلیس – فرمانده پلیس پیشگیری – فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ
مسئولیت فعلی : رييس سازمان پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران
عملكرد عزیزالله رجبزاده ، هم از نظر ماهيت موضوع ، متفاوت و هم از نظر
وسعت ، از گستره وسيعی برخوردار است . وي در زماني فرماندهی پليس تهران را
به عهده داشت که کشور بزرگترین چالش سیاسی – امنيتي خود را پشت سر
میگذاشت و او در نقطه سیبل این حوادث قرار گرفته بود .
در حوادث عاشورای ۱۳۸۸ که تهران به شهر خون و آتش تبدیل شده بود ، رجبزاده
مدیریت میدانی حوادث را به عهده داشت . او اگر چه در این روز از سوی
معترضان مورد حمله قرار گرفت و حتي زخمي شد ، اما حاضر به برخورد شدید با
آنها نشد . هر چند رجبزاده به دليل عدم برخورد قاطعانه با معترضان توبيخ
شد ، اما او به درستي به نتیجه این اقدام آگاه بود . وي به خوبي میدانست
که سیاست در ایران ، عرصه بازی بزرگان است و در این عرصه ، قربانی کردن یک
سردار ، امری محتمل به شمار میرود . او هم تجربه سردار نظری را میدانست و
هم از سرنوشت سعید امامی آگاه بود . رجبزاده به خوبی میدانست که پس از
این حوادث باید یک نفر قربانی شود و مسئولیت کشتار و فجایع را به عهده
بگیرد . به همین دلیل و دلایل مشابه ، وي با وجود حمله فيزيكي معترضان ،
دستور اقدامات خشن و در نهايت شليک مستقيم به معترضان را صادر نکرد .
هنگامی که نیروهای تحت امر او در حوالی میدان فردوسی تهران ، به محاصره
مخالفان خشمگين حكومت درآمده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند ، بسیار
واضح بود که دستور تیر به آنها داده نشده بود چون آنها میتوانستند با شلیک
به معترضان ، از محاصره خارج شوند .
رجبزاده ، مدیریت بحران را به خوبی میدانست . او حتی چند روز قبل از عاشورای خونین تهران ، در مصاحبهای اعلام کرد كه : “ مردم میتوانند با نمادهای سبز در خیابان ظاهر شوند ” .
رجبزاده توانست با زیرکی تمام ، خود را از مهلکه کنار بكشد .
در ماجراي پرونده فاجعهی زندان کهریزک ، به ۲ اتهام ” آمریت در تنظیم
گزارش خلاف واقع ” و ” بیمبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با
امور خدمتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی ” ، احضار شد .
آنگونه که در دو سند پایین دیده میشود ، رجبزاده نتوانسته است دادستانی نظامی تهران را قانع کند که مسئولیتی در زمینهی فاجعهی رخداده در زندان کهریزک نداشته است .
در نهایت ، همان گونه که در بند ۲ کیفرخواست پرونده فاجعهی زندان کهریزک دیده میشود ، از نظر دادستانی نظامی تهران ، رجبزاده مسئول فجایع رخداده دانسته میشود . در بند ۳ ، اتهام آمریت در تنظیم گزارش خلاف واقع ، برای وی محرز شناخته شده است .
و در نهایت ، در تاریخ ۱۳۸۸/۹/۵ پس از پایان تحقیقات دادستانی نظامی تهران ، پس از رادان ، رجبزاده بهعنوان متهم ردیف دوم معرفی میشود .
روز ۲ اسفند ۱۳۸۸ که - خواسته یا ناخواسته - از فرماندهی تهران بزرگ ، کنار گذاشته شد ، در مراسم تودیع خود اعلام کرد که : ” نیروی انتظامی در جریات وقایع پس از انتخابات ، نه کسی را کشت و نه کشته داد ” . او تمامی مسئولیت ها را متوجه قرارگاه ثارالله و سپاه محمد رسولالله که به گفته وی ، مسئولیت امنیت تهران بزرگ پس از انتخابات را برعهده داشته اند ، نمود .
رجبزاده آن گونه که پنداشته شد ، چندان هم گوش به فرمان نبود . او قبل از احمدی مقدم ، درجه سرتیپی گرفته بود و در واقع از اولین نیروهای کمیتههای انقلاب بود که وارد نیروی انتظامی شده بود و بنابراین عملاً خود را وامدار احمدی مقدم نمیدانست . به همین دلیل ، در روز ۳ اسفند ۱۳۸۸ ، با حکم محمدباقر قالیباف ، به ریاستسازمان پیشگیری و مديريت بحران شهر تهران منصوب شد .
شیرینی انتصاب در ریاست یکی از سازمانهای وابسته به شهرداری ، زمانی
نیافت که تلخی برکناری از فرماندهی انتظامی تهران بزرگ را ببرد و تنها چند
ساعت پس از آن ، فیلمی از حمله شبانهی نیروهای لباس شخصی قرارگاه ثارالله تهران و یگان ویژه نیروی انتظامی
در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ به کوی دانشگاه تهران از شبکه تلویزیونی بی بی سی پخش شد
که در آن ، نام رجبزاده بهعنوان مقام دستوردهندهی حمله برده میشد .
انتشار این فیلم محرمانه که با دوربین حرفهای و توسط مهاجمین فیلمبرداری
شده بود ، شاید پاسخی بر سخنان روز قبل رجبزاده و وسیلهای برای به
تمکین واداشتن او بود .
رجبزاده اگر چه بیشتر از آنکه فردی سیاسی باشد ، سوابق نظامی داشته است ،
اما پس از کنارکشیدن از فرماندهی انتظامی تهران بزرگ ، عملا جهتگیری
سیاسی خود را مشخص کرد . وی تلاش دارد با قرارگرفتن در کنار محمد باقر
قالیباف – شهردار تهران – ، خود را عملگرا و بوروکرات و بدون نسبت با
افراط گرایان عرصهی سیاسی نشان دهد .
منبع خبر: شکر بسیجیسوزاندن آخوندي در شهر ورامين به اسم مهدي اسناوندي در جاده چرمشهر ورامين
سوزاندن آخوندي در شهر ورامين به اسم مهدي اسناوندي در جاده چرمشهر ورامين
طبق خبري كه بدست ما رسيده طرف را لخت كرده و بعد سوزاندن اين حادثه مربوط به 8 اسفند 1389 ميباشد
عكس مهدي اسناوندي
خبر تكميلي :
امام جمعه ورامین گفت: مسئولان باید با شناسایی عاملان قتل اخیر آنان را به مجازات برسانند
http://varnaagency.ir/fa/1389/12/13/3794/
منبع خبر
شكار بسيجي
معرفی مزدور : پیام فضلینژاد
گفتوگو با علی فلاحیان - پاییز ۱۳۸۰
به همراه امید معماریان و جواد تمیمی - دستگیرشدگان پروندهی وبلاگنویسها - در دادستانی تهران
نام و نام خانوادگی : پیام فضلینژاد
تاریخ تولد : ۱۳۵۹
اقدامات : تدوین لایحهی فیلترینگ سایتهای اینترنتی - پروندهسازی برای وبلاگنویسها با عنوان معاون دادستان تهران ( سعید مرتضوی
) - تشکیل ستاد ویژهی کنترل روزنامه نگارها - تشکیل دفتر جمعآوری و
تحلیل اطلاعات در سازمان حفاظت و اطلاعات قوهی قضاییه ( میدان فاطمی )
کتابها : شوالیههای ناتوی فرهنگی - سینما ، سیاست ، آزادی
به گفتهی حسین شریعتمداری
- مدیر روزنامهی کیهان و نمایندهی علی خامنهای در موسسهی کیهان - پیام
فضلی نژاد ، در زلال معرفت روحالله خمینی ، چشمها شسته و خود را به
چشمهی حياتآفرين علی خامنهای رسانده است .
----------------------------------------------------------------------------------
۲. خبرگزاری ایسنا : خبرهای مرتبط با بازداشت روزبه میرابراهیمی ، از دستگیرشدگان پروندهی وبلاگنویسها :
1383.7.6 – 1383.7.7 – 1383.7.12 – 1383.7.17 – 1383.7.29 – 1383.8.17 – 1383.8.24 – 1383.9.6 – 1383.10.20 – 1384.1.31 – 1384.2.2 – 1385.9.12 – 1385.12.12
1383.7.6 – 1383.7.7 – 1383.7.12 – 1383.7.17 – 1383.7.29 – 1383.8.17 – 1383.8.24 – 1383.9.6 – 1383.10.20 – 1384.1.31 – 1384.2.2 – 1385.9.12 – 1385.12.12